گذشته چه تلخ باشد چه شیرین هر روز دورتر میشود. ولی همین تلخی و شیرینی راز ماندگاری خاطراتش است. خاطراتی که هنوز از پس هفده سال خودنمایی میکنند…
گذشته چه تلخ باشد چه شیرین هر روز دورتر میشود. ولی همین تلخی و شیرینی راز ماندگاری خاطراتش است. خاطراتی که هنوز از پس هفده سال خودنمایی میکنند. مثل خاطره مهمانهای ناخواندهای که سریع آمدند و سریع رفتند. حضورشان در خانه فرهنگ به یکباره همه چیز را زیر و رو کرد. زخمی به یادگار گذاشتند که هنوز بعد از این همه سال التیام نیافته.
آنچه در این سایت میخوانید و میبینید گوشههایی از یک قصه واقعی است. قصه زندگی سردار فرهنگی شهید سید محمد علی رحیمی. رایزن فرهنگی ایران در ملتان پاکستان.
خونش را اشقیای زمان ریختند. گروهک تروریستی جهنگوی. فرزند خلف وهابیت.
شاید نامش را کمتر شنیده باشید ولی هستند و هر روز تیغ تیزشان را گستاخانه تر از قبل به روی شیعه میکشند.
بر آنیم تا همگان بدانند آنچه وهابیت را خوش نمیآمد ندای وحدت شهید رحیمی بین شیعه و سنی بود. خستگی ناپذیر میدوید تا شکافی را که دست بیگانه میانشان عمق بخشیده بود با دست خودشان پر کند. و سرانجام روح از تن خستهاش در دفتر کارش که خانه امید شیعیان پاکستان بود پر کشید و خونش بر زمین ریخت تا مثل همیشه و به فرموده امام(ره) بیدارتر شویم.
این سایت به همت خانواده و جمعی از دوستان شهید، در اسفند ۹۲ مصادف با هفدهمین سالگرد شهادتش، شروع به کار کرد تا گامی باشد هر چند کوچک در بیداری بیشتر شیعیان و معرفی این مبارز غریب. امید که با بازگو کردن خاطرات و نمایش فیلمها و عکسها، میسر شود آنچه در ذهن داریم و ادا شود گوشهای از دِینی که بر گردن داریم. انشاءالله.
دیدگاهتان را بنویسید