• همکاری
  • درباره سایت
  • تماس با ما
شهید رحیمی
مجاهد فرهنگی بدون مرز،
شهید سیّد محمدعلی رحیمی
بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
        • آل سعود
        • تشیع انگلیسی
        • وهابیت
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
        • امام خمینی (ره)
        • امام خامنه‌ای (حفظه‌الله)
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
شهید رحیمی
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
        • آل سعود
        • تشیع انگلیسی
        • وهابیت
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
        • امام خمینی (ره)
        • امام خامنه‌ای (حفظه‌الله)
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
شهید رحیمی
شهید سیّد محمدعلی رحیمی
۲۷ اسفند ۱۳۹۴
خانه گنجینه فرهنگی وحدت اسلامی وحدت از دیدگاه اندیشمندان

وحدت‏‌ستیزی تحت عنوان اندیشه غریب تقریب

از سوی دیگر، مواضع و عملکرد بخش مهمّی از جوانان انقلابی و هواداران دوآتشه نظام اسلامی هم علیه آموزه‏ های تقریبی و وحدوی است. در این شرایط، امید و اعتماد مولوی‏ها به شعارهای وحدت‏گرا، تقلیل رفته و بسان تشریفات سیاسی بدان می‏نگرند. آیا بعید خواهد بود که بپرسند: اگر انتظار شما برای دخالت ما در مهار نیروها و تفکّرات افراطی جامعه اهل سنّت، معقول است، چرا توقّع ما برای دخالت شما در مهار نیروها و تفکّرات افراطی جامعه شیعی و انقلابی، مسموع نباشد؟

وحدت‏‌ستیزی تحت عنوان اندیشه غریب تقریب

غروب یا فروغ اندیشه تقریب؟

شاید تأکید بر اندیشه تقریب و نوشتن درباره تعامل برادرانه با اهل تسنّن، در شرایطی که جنگ‏های مذهبی و شعارهای طایفه‌ ‏ای، به‌‏نحوی روبه تزاید، منطقه ما را شعله‌ ‏ور می‏‌سازد، خریدار چندانی نداشته باشد. خصوصاً که یکی از اهداف تخریبی این نزاع‏‌ها، تنها حکومت رسمی شیعی در جهان امروز ماست و طبیعتاً یکی از اطراف مهم این درگیری‏ها نیز همان حکومت است. حال ما در حدود جغرافیایی این حکومت نوپا و دشمن ‏‌خیز، هرچه هم که شعارهای وحدت‏‌ گرای انقلاب‏مان را یادآور شویم، فضای هیجانی و فوران کینه‏‌های مقدّس (یا مقدّس‏نما)، صدایمان را کم ‏‌رونق می‏سازد. حتّی در بین بسیاری از دوست‏داران و هواداران انقلاب اسلامی نیز جلوه اخبار و تحلیل‏های به ‏روز سیاسی، در کنار تحریکات مذهبی برخی منابر و محافل، رویکردی را رواج داده که گویی نقش مکمّل همان برنامه منطقه‏‌ای را برعهده گرفته است.

ولی امیدوارانه می‏خواهم از ضرورت برنامه «عملی» وحدت بنویسم؛ البته با تأکید بر داخل کشور، به‏‌عنوان نقطه عزیمتی مهم و به‏‌غایت مؤثّر. آن‏هم از چالشی‌‏ترین منطقه داخلی خودمان؛ از سیستان و بلوچستان عزیز. از یک تمدّن غنی که ما از درک و بهره آن، محروم مانده‌‏ایم. و از یک منطقه محروم: از برخی فکرها و دل‏های ما.

رقابت مخلصانه برای تنازع مذهبی

چندبار قبل از سال ۱۳۹۳ و در قالب سفرهای تبلیغی و جهادی به سیستان و بلوچستان رفته بودم. پیش از اوّلین سفر، فضای عمومی رسانه ‏ای و حوزوی خودمان را تجربه کرده بودم که مدام از تهدید وهّابیت و استحاله کمّی و کیفی نسل‏ها می ‏گفتند. فضا به گونه ‏ای بود که اکثر شنوندگان و خوانندگان را به این نتیجه قهری می ‏رسانید که یک برنامه سنّی‏‌ سازی و شیعه‏‌ ستیزی در سطحی وسیع و از سوی مراکز مذهبی وهّابیت در حال اجراست که با همکاری برخی علمای برجسته اهل سنّت در بلوچستان، پیاده می‏ شود.

طلبه با اخلاص و تحریک‏‌ شده هم بار سفر می‏بست (و می‏بندد) و با کوله‌‏باری از پاسخ به شبهات وهّابیت و فیش‌‏برداری‏های ترویج ولایت بلافصل امیرالمؤمنین، عازم سرزمین پیچیدگی‏ ها می‏شد (و می‏شود). دلخوشی و شادکامی این مبلّغان مخلص، در این بود (و هست) که مثلاً طی یک دهه حضور در منطقه، ۴ نفر را شیعه کرده‏‌اند و یک مسجد متروک در روستایی شیعه‌‏نشین را که تحت تصرّف مولوی اهل سنّت درآمده بود، پس گرفته‌‏اند. ضمن آن‏که رقابتی سنگین برای مسجدسازی توسّط بیوت برخی علمای شیعه در روستاهای بلوچستان – و به‏‌ویژه مناطق همجوار اهل سنّت – وجود داشت (و دارد) تا برنامه تبلیغی وهّابیت را ناکام گذارد.

در یکی از سفرهای اردوی جهادی به سیستان و بلوچستان، در کنار برنامه عمرانی ساخت حمّام و مسجد، در قالب دو گروه فرهنگی – تبلیغی، طی ۱۱ روز به ۴۰ روستای منطقه سرکشی کردیم. تقریباً روزی ۲ روستا برای هر گروه. من هم که روحانی یکی از این دو گروه بودم، ‏برنامه‌‏ای فشرده و سنگین را تجربه کردم. گاه برای رسیدن به یک روستا، از دشوارترین مسیرهای عبور و مرور، می‏ گذشتیم و ریسک‏های بالای امنیتی را به جان می‏خریدیم. وقتی راه ‏‌بلد ما در هنگام عبور از برخی گردنه‏‌های صعب‏ العبور و تقریباً متروک، چند مورد حملات تروریستی به ماشین‏های پلاک قرمز (دولتی) را در همان نقطه یادآوری می ‏کرد، صدای اذکار و اوراد خانم‏‌های همراه گروه تبلیغی، از عقب ماشین شنیده می‏شد! و تصویر رسانه‏‌ای پیش از سفر را در ذهن و دل من، پرهیبت ‏تر می‏ساخت.

اوّل مرغ بود یا تخم مرغ؟!

اما پس از مواجهه با مردمان مختلف آن دیار – اعمّ از شیعه و سنّی و اعمّ از شهری و روستایی – یک سؤال جدّی برایم پررنگ شده بود: «واقعاً چقدر از راه‏ حلّ “مسئله”ی سیستان و بلوچستان، مذهبی است؟» ریشه مسئله را می‏توان آن‏گونه که برخی اشاره داشته ‏اند، تبعیض‏ها و محرومیت‏های شهروندی و اجتماعی دانست. همین محرومیت‏ها و تبعیض‏ها (و در برخی موارد، احساس تبعیض‏ها)ست که تصوّر برنامه ‏ریزی‏های مذهبی و طایفگی را تقویت می‏کند و در چنین اوضاعی، دمیدن در کوره اختلافات مذهبی، خریدار می‏ یابد. بنا بر نظر این عدّه، محرومیت‏ها و تبعیض‏ها و احساس تبعیض‏ها در موضوعات شهروندی و اجتماعی، منشاء و سبب میدان ‏یافتن تنازعات و اختلافات مذهبی است. هرچند که از سوی مقابل، عدّه ‏ای دیگر هستند که علّت همان محرومیت‏های اجتماعی و شهروندی را نیز در چارچوب تبعیض‏های مذهبی تفسیر می‏ کنند. و خلاصه دامنه بحث درباره ماهیّت علت اصلی، دراز است و یادآور همان بحث معروف راجع به مرغ و تخم مرغ!

به هرحال، چه ریشه مسئله را در مباحث مذهبی بدانیم و یا نه، امروزه با توسعه و تعمیق نزاع‏های مذهبی، باید برای خاموش ‏کردن شعله اختلاف و حلّ مسئله، به هر دو عرصه توجّه داشت: هم به ترویج بینش تقریبی و معتدل شیعی و سنّی و اجتناب از دامن ‏زدن به اختلافات مذهبی، و هم به رفع محرومیت‏های اجتماعی و شهروندی (در حدّ واقعیّت‏ها و مقدورات). اوّلی – همان‏طور که بارها رهبر حکیم انقلاب تأکید کرده‏ اند – بیش از همه متوجّه روحانیون و مداحان و شخصیت‏های مذهبی طرفین است و دوّمی نیز متوجّه مسئولین و سیاست‏گذاران استانی و کشوری.

پیچیدگی‏‌های امنیتی و برخی مواجهه‏‌های اشتباه

سیستان و بلوچستان عزیز، با وضعیت نامناسب امنیتی هم دست و پنجه نرم می‏کند. مخاطرات ناشی از همجواری با پاکستان و تندروهای مذهبی آن‏جا، مشکلات و دردسرهای زیادی را برای مسئولین امنیتی و انتظامی استان و کشور به‏ وجود آورده است. و البته مسائل مربوط به قاچاق اسلحه و مواد مخدّر و کالا و … که یکی از تبعات سهمگین بیکاری گسترده و فقر شدید است. طبیعتاً تأمین امنیت و مقابله با تهدیدها و چالش‏های امنیتی در استان، وظیفه سنگینی است که بر دوش مسئولین و دست‏ اندرکاران ذیربط قرار گرفته و هزینه ‏های جانی و مالی بسیاری را نیز بر ایشان تحمیل نموده است.

با اذعان به این تلاش‏های مستمرّ و طاقت‏ فرسا، برخی تصمیمات غلط در حوزه امنیتی را هم باید در تحلیل ریشه‏ های مسئله – و بالتبع در نیل به راه‏کار – دخیل کرد. هموطنان عزیز بلوچ با اکثریت اهل تسنّن، مطالبات و درخواست‏هایی از قدرت مرکزی داشته و دارند. برخی از این مطالبات را می‏توان به‏ حق و مسموع دانست و برخی دیگر را بیشتر با «احساس تبعیض»، معنا کرد. در مورد مطالبات سنخ دوّم، روش اقناع و تبیین دوستانه را می‏توان در پیش گرفت و شاهد مثال‏های مشترکی از محرومیت استان‏های مرزی شیعه نشین (مانند خوزستان و …) آورد. اما در مورد مطالبات سنخ اوّل، چگونه برخوردی رواست؟ خصوصاً اگر این مطالبات – به دلایل مختلف – تشدید شده و گاه به آستانه بحران، نزدیک شده باشد. آیا اگر این ‏دست مطالبات را گروهی از مولوی‏ های اهل سنّت نمایندگی کنند و صدای درخواست بدنه اجتماعی خویش در تریبون‏های مذهبی باشند، چه تدبیری را باید پیشنهاد کرد؟ روشن است که تصمیم و برخورد اشتباه با این پدیده اجتماعی و سوق‏ دادن آن به سمت یک بحران امنیتی، قابل توجیه نیست.

تفاوت فاحش عالَم واقعی با عالم مَجازی

پس از سفر اسفندماه ۹۳ به دیار گرم سیستان و بلوچستان (به ‏عنوان کمترین عضو کاروان سرزمین برادری)، پاسخ برخی سؤالات و تردیدهای سابق را پررنگ‏تر و واضح‏تر، پیش روی خود دیدم. تصویر ذهنی ساخته‏ شده توسّط برخی رسانه‏ ها و محافل شیعی و انقلابی، با واقعیّات جامعه بلوچ و روحانیون محبوب آن‏ها، فاصله‏ ای معنادار دارد. و خنده ‏آور آن‏که برخی از این دوستان رسانه ‏ای و بعضاً انقلابی، سعی در جایگزین‏ کردن چهره ‏هایی چفیه بر دوش از مولوی‏های محلّی داشتند (و دارند) تا به جای آن روحانیون محبوب و مطالبه‏ گر جامعه بلوچ قرار دهند و به ‏گونه ‏ای صورت مسئله را – ولو در تصویر عمومی و رسانه ‏ای ما – پاک کنند.

یاد سیره رسول اعظم افتادم که بنا به نقل مکرّر منابع روایی شیعه و سنّی، رؤسای قبایل را احترام می‏کرد و بزرگ می‏داشت و پس از اسلام‏ آوردن هر قبیله، رئیس سابقش را از مجدّداً و این ‏بار از سوی خویش منصوب می‏ فرمود. همان رؤسای قبایلی که سال‏ها علیه حکومت مدینه جنگیده بودند و در ائتلاف با دشمن اصلی آن بودند. پیامبر اسلام حتّی در شرایطی که قبایل حجاز صرفاً از روی ظاهر اسلام می‏ آوردند، به دنبال شخصیتی همراه‏تر و نزدیک‏تر به حکومت نمی‏ گشت تا به ریاست آن قبیله برگزیند؛ چه این‏که بزرگی یک قوم، امری انتصابی نیست و در جایگاه اجتماعی و بدنه مردمی آن قوم و قبیله، ریشه دارد.

البته مولوی‏ های همراه با انقلاب و جمهوری اسلامی، کم نیستند و بخشی از آن‏ها نیز جزو خانواده شهدا و عضو بسیج و … به شمار می ‏آیند. اما نکته آن‏جاست که معمولاً مولوی‏ های پیگیر مطالبات شهروندی و اجتماعی بلوچ و اهل سنّت، بدنه و اقبال مردمی بیشتری در بین این جامعه دارند و طبیعتاً از مرجعیّت مذهبی والاتری هم برخوردارند. واقعاً چه روشی در تعامل با این روحانیون منتقد و البته غالباً موافق با کلیّات انقلاب، درست بود؟

تفکّر اعتدالی مسجد مکّی

بعد از بازگشت از سفر، دوستی هم‏‌لباس از بلوچستان تماس گرفت و با لحنی تند گلایه کرد که: شما از بسیاری مسائل و حوادث استان خبر ندارید و نباید درباره اشتباه برخی تصمیمات – ولو به سال‏ها و سابقه‏‌های دور هم مربوط شود – ورود نمایید. از این دوست دلسوز پرسیدم: آن مسائل و حوادثی که من نمی‏دانم، چیست؟‏ و او از انفجار سال ۸۸ در مسجد امام علی شیعیان – توسّط تکفیری‏های انتحاری – و سپس سوزاندن ۵ نفر از شیعیان در صندوق قرض‏‌الحسنه بسیجیان اشاره کرد.

به او گفتم: از این اتفاقات خبر دارم، اما سابقه و شروع برخوردهای تند با مراکز مذهبی و مطالبه‌‏گر زاهدان، به سال‏ها پیش از آن برمی‏گردد و پرونده را نباید از میانه راه، بازخوانی کرد. طبیعتاً مواجهه سخت و به‌‏شدّت تحریک‏‌آمیز، آن‏هم با جریانی که بدنه اجتماعی قابل توجّهی دارد، می‏تواند واکنش‏‌هایی سخت هم به‌‏دنبال داشته باشد. خصوصاً که آن مواجهه سخت و عریان، با برخوردهایی خاموش، تداوم یافته باشد. و این را هم به یاد داشته باشیم که بزرگان مسجد مکّی، حوادث تروریستی زاهدان در سال ۸۸ را هم به گفتار و هم در رفتار، محکوم کردند و در خاموش ‏کردن غائله ‏ای که به سمت مردمی ‏شدن پیش می‏رفت، مشارکت داشتند.

ضمن این‏که رشد تفکّر تکفیری و افراطی در بخش وسیعی از جامعه اهل سنّت منطقه خاورمیانه، ربط وثیقی به بسیاری از این روحانیون و مولوی‏‌های مطالبه‌گر داخلی ندارد. برخلاف آن‏چه ترویج می‏شود، مسئولین و اساتید دارالعلوم و مسجد جامع مکّی، غالباً از تندروی‏های تکفیری و مذهبی، برائت می‏جویند و طلاب خودشان را نیز از نزدیک‏ شدن به چنین کانون‏هایی باز می‏دارند. گرایش دیوبندیه – که به‏‌عنوان یکی از شاخه‏‌های ذیل مذهب حنفی قابل تقسیم‏‌بندی است – رویکرد تکفیر مذهبی ندارد و علی‏رغم تبلیغات عامیانه (و بعضاً خاصّیانه!)، کشتار شیعیان را حرام می‏داند. هرچند که «مشرکانه دانستن برخی افعال» ولو فاعل آن را مشرک نمی‏سازد، اما می‏تواند برای برخی مخاطبان کم‏دان و نادان، غلط ‏انداز و محرّک باشد. قاعدتاً در مورد چنین آموزه ‏هایی باید ظرفیت شنونده کلام را در نظر گرفت و تعصّبات کور او را تحریک نکرد. ولی در مجموع، وجوه معتدل و تقریبی در بین تفکّر و جریان مسجد مکّی، بسیار بیش از آن چیزی است که در ذهنیّت ‏های دشمن‏ پرور ما رخنه کرده است.

به این دوست عزیز که بر حضور و فعالیت سی ساله‏ اش در استان تأکید می‏کرد، گفتم: عینکی که بر چشم‏های ماست، از مدّت زمان اقامت‏مان مهم‏تر است؛ اگر عینک اشتباهی پیش چشمان من باشد، سیصد سال هم که در منطقه باشم، ماجراها را اشتباه خواهم دید و اشتباه تحلیل خواهم کرد و اشتباه نسخه خواهم پیچید. واضح است که این سخن، به معنای انکار وجود برخی مولوی‏های تندرو و حتّی ضدّامنیتی در استان نیست؛ اما ارتباط این بحث به مسجد مکّی یا بخش عمده مولوی‏های منتقد و مطالبه‏ گر استان، درست نمی ‏نماید. کما این‏که پیوندزدن گرایشات فکری وهّابی حنبلی در حجاز با آموزه‏ های حنفی مسجد مکّی در زاهدان، عدول از دقّت و تقواست.

وقتی تمایلات جدّی مسئولین و بزرگان مسجد مکّی به مباحث تقریب مذهبی و تعاملات با کلیّت نظام اسلامی دیده می‏شود، وقتی از اجابت درخواست‏های مکرّر و اعطاء زمینه سوءاستفاده به رسانه ‏های بیگانه پرهیز می‏کنند، وقتی طلاب مدرسه و جوانان پیرامون‏شان را به شیوه‏ های مختلف از تندروی و پیوستن به گروه‏های افراط مذهبی باز می‏دارند و …، سفر بزرگان مکّی به عربستان، چه ملاکی برای وهّابی بودن آن‏هاست؟ آیا نباید این مقدار اختلاف مذهبی را در چارچوب اندیشه تقریب و بلکه در چارچوب تدبیر سیاسی، پذیرا باشیم؟ آیا سفر بزرگان و علمای شیعه در کشورهای منطقه به ایران، چیز غریب و ناپسندی است که برای طرف مقابل، این‏گونه باشد؟ و آیا قرار است وحدت مذهبی با آن مولوی‏ها و عالمان سنّی معنا داشته باشد که مثلاً تحرّکات ترکیه و عربستان در منطقه را محکوم کنند و در تمام راهپیمایی‏ های رسمی حضور فعّال داشته باشند و سالی یک‏بار به زیارت بروند و …؟ تنگ ‏کردن دایره وحدت مذهبی و اصرار بر شیعی ‏سازی و انقلابی ‏سازی رفتارها و گفتارهای طرف مقابل، برخلاف فلسفه اندیشه تقریب و به‏ گونه ‏ای، نقض غرض آن است.

قلّک پلاستیکی کمک‏های مردمی به مسجد مکّی

پس از شرکت در مراسم نمازجمعه مسجد مکّی – در عیدگاه زاهدان – و سپس حضور در دارالعلوم (حوزه علمیه مسجد مکّی) و جلسات صمیمانه با مسئولین و اساتید این مرکز بزرگ علمی و مذهبی، بر تصویرسازی‏ های معاندپرور و تهمت ‏بنیان، بسیار متأسّف شدم و ظرفیت‏های گسترده همکاری مشترک و دوستانه با ایشان را مغتنم یافتم. واگذاری سخنرانی پیش از خطبه‏ های نماز جمعه جریان مسجد مکّی به ما و پذیرایی برادرانه در دارالعلوم و بیان برخی تبعیض‏ها و کمبودها در عین همراهی و هم‏کلامی با بسیاری از باورهای مذهبی و تقریبی و سیاسی ما، جالب توجّه می ‏نمود. شیوه مدیریت و محتوای دروس مدرسه علمیه مکّی، نه تنها مأمن و مأوایی برای پرورش تکفیری‏های انتحاری نیست، بلکه قرابت‏های زیادی با اندیشه عقل‏گرای شیعی در اعتقادات و اجتهاد اصولی در فقه دارد. اساساً مذهب حنفی در مقایسه با ظاهرگراهای حنبلی در عربستان، به مراتب تعامل ‏پذیرتر و عقلانی ‏تر است.

البته اختلافات فکری و فقهی را نمی‏توان انکار کرد و دلیلی هم بر انکار آن وجود ندارد. هنر تفکّر تقریبی حضرت امام در این بود و هست که به وحدت و تعامل با عالمان و جوامع «اهل‏ سنّت»، نظر داشت؛ با لحاظ این‏که مباحث اختلافی نیز سر جای خویش، برقرار خواهد بود. قاعدتاً با وجود این اختلافات فکری و فقهی، اساتید و مسئولین مسجد مکّی نمی‏توانند به ‏لحاظ شریعت و حجیّت مقبول خودشان، برخی توقّعات زیاده‏ طلبانه را برآورده سازند. ولی در عین حال مواردی هم وجود داشته که به‏ دلیل امکان همکاری، شاهد برداشتن گام ‏های مساعدی بوده‏ ایم.

مثلاً مولوی عبدالحمید، پس از سفر مقام معظم رهبری به سیستان و بلوچستان و گفت ‏وگویی فقهی که درباره تحریم شرعی قاچاق با وی داشتند، فتوای حرمت قاچاق مواد مخدّر را صادر کرد و در این زمینه نیز، تأمین منابع مالی تشکیلات عظیم مسجد و حوزه علمیه مکّی را از این مسیر، ممنوع کرد. امروزه در اکثر تاکسی‏های زاهدان – شهری با اکثریت بلوچ اهل تسنّن – و در بسیاری از فروشگاه‏ های مایحتاج روزانه، قلّک پلاستیکی کمک‏های مردمی به مسجد مکّی دیده می‏شود و مبلغی که از طریق انفاق ‏های واجب و مستحب به این مرکز علمی – مذهبی سرازیر می‏شود، در خور توجّه است. این وابستگی را می‏توان از شمار شرکت‏ کنندگان در نمازهای جماعت مکّی هم تخمین زد؛ لااقل آن نماز عشاء که در زمان حضور ما و به امامت مولوی حافظ اسماعیل (داماد محترم مولوی عبدالحمید) برگزار شد، برای من بسیار بیش از حدّ انتظار بود.

و البته کمک‏های مالی کشورهای حاشیه خلیج هم – هرچند که هیچ مدرک رسمی و علنی ‏ای ندارد – مادام که به عملکردهای ضدّامنیتی دریافت‏ کنندگان منجر نشود، جرم و خیانت نیست. وقتی جمهوری اسلامی، منابع مالی کافی برای تأمین هزینه‏ های سنگین یک حوزه علمیه با بیش از ۱۰۰۰ طلبه و یک مسجد جامع با وسعت چند هکتاری را ندارد، درخواست و دریافت کمک از کشورهای سنّی ‏مذهب، می‏تواند امری طبیعی تلقّی شود؛ همان‏طور که در مورد مدارس و مساجد شیعی در کشورهای اهل ‏سنّت، این‏گونه است.

رفع مانع «مذهب» برای تقسیم مناصب کلان

مطالبات برحق مردمان شریف بلوچ، چیستند؟ مثلاً این‏که عنوان «مذهب» در واگذاری قدرت و ثروت و …، نقشی نداشته باشد. اگر کسی در بین قوم بلوچ هست که فاکتورهای مدیریتی و تخصّصی و انقلابی را داراست، «سنّی ‏بودن» نباید مانع این باشد که بالاخره پس از ۳۶ سال، استانداری یا یکی از وزارتخانه‏‌ها، بدو واگذار شود. برخی دوستداران دوآتشه انقلاب، آماری از تعداد معاونت‏‌های استانداری و برخی مناصب پایین ‏تر داده بودند که در اختیار برادران اهل سنّت بلوچ قرار گرفته است. ولی واضح است که حسّاسیت برخاسته از ممانعت مذهبی برای تفویض مناصب کلیدی و بالاتر، همچنان پابرجاست. واقعاً چرا اگر یک شهروند یا هموطن اهل سنّت، واجد صلاحیت‏‌های تخصّصی و مدیریتی و سیاسی بود، تنها به‌‏دلیل مذهب نتواند عهده‌‏دار مناصبی مانند استانداری و وزارت باشد؟

شاید سخن از تقسیم قدرت بر اساس نسبت جمعیّتی، منطقی نباشد و توقّع این‏که مثلاً در ازای ۱۵ درصد جمعیّت اهل سنّت، ۱۵ درصد وزارتخانه‎‏ها و استانداری‌‏ها نیز در اختیار ایشان قرار گیرد، دقیق و متین به شمار نیاید. اما این‏که عامل «مذهب» را لااقل مانع تقسیم قدرت ندانیم، کاملاً منطقی و عادلانه به نظر می‏رسد. در این‏صورت براساس سایر صلاحیت‏ها و بایستگی‏ها، شناسایی نیروهای انسانی و تفویض امور کلان، در دستور کار قرار می‏گیرد و سهم‏‌خواهی کمّی و جمعیّتی، موضوعیت نمی‏‌یابد. تقسیم قدرت و فرصت، نگاه و ملاک ملّی و فرامذهبی می ‏طلبد.
واضح است که چنین رویکردی تا چه اندازه، در راستای منافع کلان نظام و تأمین امنیت پایدار داخلی و بهسازی چهره بین‏ المللی و منطقه ‏ای ماست. ضمن آن‏که با حضور و مشارکت یک استاندار یا وزیر اهل‏ سنّت، بسیاری از محذورات و مقدورات اجرائی، مشخّص خواهد شد، مشکلات حوزه اقدام، رخ می‏نماید و برخی زمینه‏ های اتّهام در مورد سنگ‏ اندازی و کوتاهی در اجرای برنامه ‏های عمرانی و اقتصادی، از بین خواهد رفت.

قهرمان‏‌سازی از اشرار معارض

از جمله مطالبات برحق دیگر، این است که حداقلی از زیرساخت ‏های صنعتی و اشتغال‏زایی به استان اختصاص یابد. خشکسالی ناشی از کاهش نزولات جوّی و عدم تدبیر تخصّصی و انتقال مؤثّر سهم آب کشور از رود هیرمند، کشاورزی چشمگیر سیستان عزیز را به نابودی کشیده و آمار مهاجرت اجباری جوانمردان زابل شیعه‏‌نشین را به دنبال داشته است. سوز و گداز مربوط به سیستان سرسبز و حاصلخیز با آن تمدّن غنی، که اکنون در اثر ناملایمت ‏های آسمانی و ناکارآمدی مدیریتی، به کویری سوزان و غبارآلود تبدیل شده، خود مثنوی هفتاد من کاغذ است.

علاوه بر این، افزایش قابل توجّه جمعیّت و عدم وجود صنایع بزرگ (ولو در حدّ قابل قیاس با بسیاری از استان‏های دیگر) نیز بحران بیکاری را تشدید کرده است. حال در چنین شرایطی، بخشی از اهالی بومی استان، در فکر قاچاق کالا و … برای امرار معاش می‏ افتند و درگیری با نیروی انتظامی برای عبور و مرور از مرز و حمل و نقل قاچاق، نوعی قهرمانی و دلاوری جلوه می‏کند. خصوصاً آن‏که نیروی انتظامی و نهادهای امنیتی، نماد حکومت و مرکز قدرت به حساب می‏ آیند؛ حکومتی که در چشم بخشی از اهل ‏سنّت منطقه، مقصّر اصلی محرومیت‏های متعدّد استان است. بی ‏مناسبت نیست که اشرار و تروریست‏های معارض نیروی انتظامی، قهرمان برخی از پسربچّه‏ های کودک و نوجوان بلوچ هستند؛ این نحوه سمپاتی، بسیار بیش از آن‏که ریشه در افراطی‏گری مذهبی داشته باشد، برخاسته از حسّ انتقام از عامل وهمی محرومیت‏هاست.

مسجد اهل سنّت در تهران و باقی قضایا

اما از میان مطالبات تأمّل ‏برانگیز، می‏توان به تأسیس مسجد رسمی اهل‌‏سنّت در تهران اشاره کرد. مطالبه‏‌ای که سال‏هاست از سوی مولوی‏‌های بلوچستان پیگیری می‏شود. شاید آن روز که مرحوم مولوی عبدالعزیز، دستور  حضرت امام برای راه‏‌اندازی مسجد اهل سنّت در پایتخت را گرفت، زمان مناسبی برای عملی ‏کردن این درخواست بود (که به دلایلی، مسکوت ماند). اما امروز و گذشت نزدیک به ۳۰ سال از آن موقع و ملاحظات مختلفی که مطرح می‏شود، مؤلّفه‏‌هایی پیچیده و چند مجهولی را وارد مسئله کرده است.

هرچند که میزان اعتماد ما به عالمان اهل تسنّن در داخل کشور و از جمله مولوی ‏های عزیز سیستان و بلوچستان (که شامل مسئولین و بزرگان مسجد مکّی هم می‏شود) را نباید در سنجش این مؤلّفه‏‌ها، دست کم گرفت. از سوی دیگر، کما این‏که بزرگان جامعه اهل‏‌سنّت را باید در مباحث امنیتی مربوط به مسجد و حواشی آن  مسئول دانست، اما واگذاری کامل مسائل امنیتی به آن‏ها هم منصفانه به نظر نمی‏رسد. به هرحال حکومت اسلامی نیز در قبال تأمین امنیت این مرکز مذهبی، تکلیف عقلی و شرعی دارد. کما این‏که نگاه «سهم‌‏خواهانه» به بهره‌‏های سیاسی – مذهبی این مسجد هم از سوی هیچ‏یک از طرفین، سازنده نیست؛ لااقل در تحلیل ‏های رسمی.

وحدت‏‌ستیزی توسّط برخی هواداران دوآتشه نظام!

از عجیب ‏ترین گسست‏ها و تضادهای رفتاری در حوزه کنش‏های سیاسی – اجتماعی ما، طرفداری از نظام اسلامی و رهبری آن است و در عین حال، رویگردانی عملی از آموزه ‏های تقریبی آن. گروه‏های متعدّد و مؤثّری در حوزه علمیه، با آموزه وحدت مذاهب و اندیشه تقریب، سر ستیز دارند و بر ترویج مباحث اختلاف مذهبی اصرار می ‏ورزند. اکثر این گروه‏ها و شخصیت‏ها نیز سنخیتی با نظام اسلامی ندارند و آرمان‏هایی متغایر و بعضاً متضاد با اندیشه حضرت امام را پیگیری می‏کنند. در چنین شرایطی، بسیاری از دوستداران نظام و جوانان انقلابی، عملاً مجری سیاست‏های وحدت ‏ستیز همین گروه‏ها و شخصیت‏ها هستند.

از یک سو، همایش‏های موسمی تقریب – از آن‏جا که توسّط حکومتی برگزار می‏شود که متّهم ردیف اوّل تبعیض‏ها و احساس تبعیض‏هاست –  کارکرد درخوری نزد جامعه بلوچ و بسیاری از مولوی ‏های آن ندارد. از سوی دیگر، مواضع و عملکرد بخش مهمّی از جوانان انقلابی و هواداران دوآتشه نظام اسلامی هم علیه آموزه‏ های تقریبی و وحدوی است. در این شرایط، امید و اعتماد مولوی‏ها به شعارهای وحدت‏گرا، تقلیل رفته و بسان تشریفات سیاسی بدان می‏نگرند. آیا بعید خواهد بود که بپرسند: اگر انتظار شما برای دخالت ما در مهار نیروها و تفکّرات افراطی جامعه اهل سنّت، معقول است، چرا توقّع ما برای دخالت شما در مهار نیروها و تفکّرات افراطی جامعه شیعی و انقلابی، مسموع نباشد؟ همان نیروها و تفکّراتی که رویکردهای تقریبی را جز در سایه ‏سار همان شعارها و عکس‏های تشریفاتی و رسانه‏ای، برنمی‏ تابند و تردیدها و اشکالات پی‏‌درپی، پیش راهتان می‏تراشند.

استقبال گرم از سیره وحدت‏ گرای ائمه

یکی از شب‏های حضور در زاهدان، مهمان دانشگاه سیستان و بلوچستان بودیم و پس از نماز جماعت، میزگردی در آمفی تئاتر دانشگاه داشتیم. مولوی شه ‏بخش – از اساتید حوزه علمیه مکّی – پشت تریبون رفت و دعای هزارساله علما و صلحا را یادآور شد که درخواست «دولت کریمه برای عزّت مسلمین» داشته ‏اند. او می‏گفت حال و پس از گذشت قرن‏ها، این آرزو محقّق شده و نباید با دامن ‏زدن به اختلافات مذهبی، ناسپاسی کرد. او در این ‏باره عالمان شیعه (داخل و خارج کشور) را مقصّر می‏دانست. جا برای بحث دوستانه و البته «شنیدن» درد دل‏ها بسیار بود. کما این‏که در جلسه صمیمانه با اساتید و مسئولین مسجد مکّی، همین مطالبات و دغدغه ‏ها – با زبانی برادرانه و محبّت‏ آمیز – مطرح شد.

گرایش تقریب نه تنها به معنای نفی اظهار گلایه‏ ها و مطالبه‏ ها نیست، بلکه اتّفاقاً در سایه عملی ‏کردن مطالبات برحق و دوطرفه، محقّق می‏شود. ضمن این‏که عدم گشایش باب گفت ‏وگو در این موارد و ذیل لوای نظام اسلامی، زمینه را برای بهره‏ برداری جناح‏ها و شخصیت‏های سیاسی فراهم کرده و متأسفانه مطالبات اهل ‏سنّت و خصوصاً بلوچستان و مولوی ‏های شاخص‏ اش، به ابزاری برای جمع ‏آوری رأی و چانه‏ زنی و … تبدیل شده است. و در نتیجه، بسیاری از اظهار مخالفت‏های شدید در میان رسانه ‏ها و شخصیت‏های انقلابی با این مراکز مذهبی در بلوچستان نیز متأثّر از همین سیاسی‏ شدن و جناحی ‏شدن ماجراست.

البته می‏توان پس از بازگشت از چنین سفری، به گزارش بازدید از موزه‏ها و کتابخانه ‏ها و خوش و بش‏ های کلیشه‏ ای بسنده کرد. اما نکته این‏جاست که اگر روحانی یا نخبه شیعی تقریبی، در کنار بیان انتقادات و انتظارات به طرف مقابل، مطالبات برحق و ریشه ‏ای او را نیز تأیید نماید و درخواست کند، هم گامی عملی و مؤثّر در مسیر تشریفاتی ‏شده ‏ی وحدت مذهبی برداشته خواهد شد و هم امکان سوءاستفاده اغیار از این کمبودها و مطالبات را به حداقل خواهد رساند. کما این‏که سیره معصومین و از جمله امیرالمؤمنین در زمینه تقریب مذهبی، نمونه ‏های برجسته عملی در راستای برآورده ساختن نیازها و درخواست‏های طرف مقابل دارد. واضح است که اجابت دیرهنگام این مطالبات در شرایطی که تبدیل به باج‏ گیری و فشار اجتماعی – امنیتی شده، نه تنها مصداقی از عملیاتی‏ کردن وحدت نیست، بلکه راه و رسم غلطی را پیش روی جماعت مطالبه‏ گر برای تحقّق مطالبات بعدی ‏اش می ‏گسترد.

نگارنده در خلال صحبت در آمفی تئاتر دانشگاه و به مناسبت اشاره به سیره امیرالمؤمنین در ارائه مشورت و کمک به خلفا برای حفظ و پیشبرد اسلام، نام خلیفه سوّم را با پسوند «رضی ‏الله ‏عنه» آوردم. واکنش مولوی شه ‏بخش و دکترمجاهد (استاد سنّی ‏مذهب دانشگاه علوم پزشکی) برایم جالب بود. هم در مورد اصل سخن که به سیره وحدت‏ گرای ائمه شیعه و امام مذهب حنفی اشاره داشت، و هم در مورد تعابیر احترام‏ آمیز نسبت به مقدّسات‏شان. ولی همان‏قدر که آن‏ها از اظهار احترام به مقدّسات خودشان، ممنون و خشنود بودند، برخی از دوستان شیعه ما به اشکال ‏تراشی یا لااقل پرسش جدّی کشیده شدند.

آن شب و در جلسه ‏ای جداگانه و صمیمانه با دوستان و فعالان شیعی دانشگاه، راجع به چرایی و چگونگی اجرای عملی سیاست‏های تقریب، صحبت کردیم. جلسه بسیار خوبی بود که جوانان دلسوز و مخلص دانشگاه، در کنار هم تشکیل داده بودند. البته روی دیگر سکّه هم دور از انتظار نبود؛ مثل به‏ کارگیری تعابیر تحقیرآمیز و سپس، پا را از گلیم تقوا فراتر نهادن و گوینده سخن را دست‏کم در لحن، معادل «خسر الدّنیا و الآخره» دانستن. چه جای تبیین مبانی شیعی فلان تعبیر وجود دارد، وقتی «راه رهایی، فهم است و نه تفهیم خصوصی!» و وقتی ما هنوز در ترویج اندیشه تقریب، در چنین اوّلیّاتی درگیریم؟
…

خاتم
آیا رفعت اندیشه غریب تقریب، از میان آتش نزاع‏ها و کینه‏ های وسیع مذهبی، روی پای خویش خواهد ایستاد و سر بر خواهد آورد؟ اندیشه ‏ای که نه عنوان صوری «تقریب» را به دنبال خویش کشد و راه کوته ‏نظری را ادامه دهد؛ بلکه در محتوا و عمل، پایبند به چنین مهجوریتی باشد؟

حجت الاسلام مهدی همازاده

منبع:

اخوت

برچسب‌ها: وحدتوحدت اسلامی
مطلب قبلی

حمله عربستان به تأسیسات آب آشامیدنی استان مأرب

مطلب بعدی

اجتماع بزرگ مردمی استغاثه به امام زمان (عج)

مرتبط مطالب

وحدت جهان اسلام آرمان مرحوم خسروشاهی بود
اخبار جهان اسلام

وحدت جهان اسلام آرمان مرحوم خسروشاهی بود

۱۵ اسفند ۱۳۹۸
سپهبد سلیمانی، وجود خود را صرف وحدت اسلامی کرد
اخبار جهان اسلام

سپهبد سلیمانی، وجود خود را صرف وحدت اسلامی کرد

۲ اسفند ۱۳۹۸
تجلی وحدت اسلامی در پاکستان در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)
اخبار جهان اسلام

تجلی وحدت اسلامی در پاکستان در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)

۲۹ بهمن ۱۳۹۸
وهابیت به پایان عمر خود رسیده است
اخبار جهان اسلام

وهابیت به پایان عمر خود رسیده است

۲۲ بهمن ۱۳۹۸
مطلب بعدی
اجتماع بزرگ مردمی استغاثه به امام زمان (عج)

اجتماع بزرگ مردمی استغاثه به امام زمان (عج)

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + شش =

هدیه رهبر معظم انقلاب

قرآن اهدایی رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید ر رحیمی
تصویر قرآن اهدایی رهبر معظم انقلاب
در دیدار با خانواده شهید سیدمحمدعلی رحیمی
در تاریخ ۱۳۷۵/۱۲/۶

سامانه پیامک: ۳۰۰۰۷۰۰۲۲۰

  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
بلهسروشایتاگپآی‌گپآپاراتتلگراماینستاگرامیوتیوبفیسبوکتوییترخبرخوان

کلیه حقوق سایت محفوظ و متعلق به خانواده شهید سید محمدعلی رحیمی می‌باشد.
۱۳۹۸ – ۱۳۹۲

بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره