آرزوی ما این بود که اهمّیّت علم و لزوم پرداختن به علم در کشور، تبدیل بشود به گفتمان و حالا تقریباً همینجور شده؛ باید خدا را شکرگزاری کنیم.
علم مهمترین ابزار پیشرفت و اقتدار ملّی است؛ این را باید مسلّم گرفت؛ واقعاً همینجور است. علم برای یک ملّت مهمترین ابزار آبرو و پیشرفت و اقتدار است. دانشگاه هم مهمترین تربیتکنندهی مدیران آیندهی کشور است. خب، از این چه چیزی مهمتر؟ شما دارید مدیران آیندهی کشور را تربیت میکنید. اگر خوب تربیت کردید -که انشاءالله همینجور است- آیندهی کشور، خوب اداره خواهد شد؛ اگر نتوانستیم خوب اداره کنیم، کوتاهی کردیم، طبعاً آیندهی کشور، تحت تأثیر همین کوتاهیها قرار خواهد گرفت؛ یعنی اهمّیّت دانشگاه این است. البتّه دانشگاه با شکل کنونی یک پدیدهی غربی است -این را همه میدانیم- لکن دانشگاه به معنای تربیتکنندهی نوابغ و نخبهها، بههیچوجه غربی نیست؛ در کشور ما ریشهی هزار ساله دارد. بله، به این شکل کنونی از غرب وارد شده لکن این کشور مدارسی داشته که در آن ابنسیناها، فارابیها، محمّدبنزکریای رازیها، خوارزمیها تربیت شدند؛ در همین کشور. این اسمهایی که ما میآوریم، اسمهای معروف است؛ هزاران نام غیرمعروف وجود دارد از پزشک، مهندس، مخترع، ادیب، فیلسوف، عارف که همه در این مملکت پرورش پیدا کردند.
۱۳۹۴/۰۸/۲۰
بیانات در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری
نگاهی کوتاه به زندگینامه زکریای رازی
در دوره خلافت امویان، حکمرانان بر اقوام غیر عرب فشار زیادی می آوردند و به آنان امکان هیچ گونه تعقل و پژوهش علمی را نمی دادند. آنان برای علوم طبیعی هیچ ارزشی قائل نبودند و به نظرشان این علوم فقط به درد ملل غیر عربی مثل ایرانیان می خورد. بنابراین دوره اموی عصر رکود و تعطیل حکمت در ایران بود.
سرانجام، سلسله امویان با شورش ایرانیان برافتاد و ایرانیان به سرکردگی ابومسلم خراسانی، خلفای اموی را برکنار کردند که نتیجه اش روی کار آمدن بنی عباس بود.
در سده سوم هجری در بغداد، مرکزی فرهنگی به نام “دارالحکمه” آغاز بکار کرد که در کتابخانه اش آثار دانشمندان ایرانی گردآوری شده بودند. محمد بن زکریای رازی در اوج شکوفایی علم و فرهنگ و تمدن اسلامی، یعنی در سده سوم هجری قمری به دنیا آمد و جو پویا و سرزنده این دوران، زمینه رشد تفکر و خلاقیت این نابغه کم نظیر جهان را فراهم آورد.
در آغاز زندگی محمد بن زکریای رازی به دلیل گرایش روزافزون خلفای عباسی به تجمل و اشرافیت و گسترش تجلیات ظلم و بیدادگری در دستگاه خلافت، نهضت های سیاسی و اجتماعی استقلال طلبانه روز به روز گسترش یافتند.
اروپائیان این دانشمند شهیر را با نامهای “رازس” ، “رازی”، “الرازی” و گاهی “محمد بن زکریای رازی” می شناسند. رازی در شعبان سال ۲۵۱ هجری قمری در ری به دنیا آمد و در شعبان سال ۳۱۳ هجری قمری در همین شهر وفات یافت.
ری در آن زمان یکی از مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار می آمد و رازی نیز به یقین از این محیط مناسب بهره برده است. هیچ کس دقیقا نمی داند که محمد بن زکریا فراگیری علوم را از کدام شاخه آغاز کرده است و استادان وی چه کسانی بوده اند. چنین به نظر می رسد که رازی بیش از ۳۰ یا ۳۵ سالگی شیمیدان، فیلسوف و طبیعیدان کم نظیر و صاحب ابداعاتی عظیم بود. وی پزشکی را بعد از این سن، یعنی در سالهای ۳۰ تا ۴۰ عمر فرا گرفت در مدت کوتاهی حاذق ترین پزشک جهان اسلام شد به طوری که او را “پدر طب عرب” و جالینوس عرب” نامیده اند.
رازی طب را در بغداد فرا گرفته است در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری به بغداد رفت و به طور قطع در زمان خلافت معتضد، خلیفه عباسی در بیمارستان بغداد کار می کرد.
محمد بن زکریا در بغداد شهرت و اعتبار فراوانی داشت و قدرت و مهارتش در طبابت، زبانزد خاص و عام بود. او پس از بازگشت به زادگاهش (ری) ، ریاست بیمارستان ری را به عهده گرفت. در این زمان، ابوصالح منصوربن اسحاق بر ری حکومت می کرد و با رازی رابطه خوبی داشت.
رازی به شیوه زمان خود، تسلط کاملی برعلوم آن روز داشت. تعداد تالیفات و نوشته های وی را در علوم مختلف (طب، داروشناسی، فلسفه، کیمیا، نجوم، الهیات و …) حدود ۲۷۳ اثر تخمین زده اند که بیشتر آنها در طب و فنون وابسته به آن است.
محمد بن زکریا در شیمی تالیفات مهمی دارد که دو کتاب “المدخل التعلیمی” و “الاسرار” جزو آنها به شمار می آید. وی از نخستین دانشمندانی است که ابزارهای مختلف گداختن فلزات را طبقه بندی کرده است.
کتاب “الحاوی” عظیم ترین، معتبرترین و طولانی ترین تالیف رازی می باشد و نخستین دایره المعارف پزشکی در جهان اسلام و یکی از نخستین دایره المعارف های پزشکی جهان است. از دیگر آثار مهم طبی این پزشک بزرگ، می توان از کتاب “المنصوری” نام برد.