• همکاری
  • درباره سایت
  • تماس با ما
شهید رحیمی
مجاهد فرهنگی بدون مرز،
شهید سیّد محمدعلی رحیمی
بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
        • آل سعود
        • تشیع انگلیسی
        • وهابیت
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
        • امام خمینی (ره)
        • امام خامنه‌ای (حفظه‌الله)
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
پنج شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴
شهید رحیمی
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
        • آل سعود
        • تشیع انگلیسی
        • وهابیت
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
        • امام خمینی (ره)
        • امام خامنه‌ای (حفظه‌الله)
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
شهید رحیمی
شهید سیّد محمدعلی رحیمی
۱۰ آذر ۱۳۹۵
خانه شهید در عصر امروز

عاشقانه‌ی جهادی!

نمیدانستم این روستا کجاست که می رویم. اما ندیده، دوستش داشتم. خانه‌ی بهداشت منطقه، گروه جهادی مان را دعوت کرده بود به ضیافت یک روزه در روستایی دور افتاده در بیابان های شرق بلوچستان. جاده، معروف بود به مسیر صعب العبورش! اما نه آنقدر که طمع تیم خواهران مان را برنیانگیزد و از همراهی این […]

عاشقانه‌ی جهادی!

نمیدانستم این روستا کجاست که می رویم. اما ندیده، دوستش داشتم.

خانه‌ی بهداشت منطقه، گروه جهادی مان را دعوت کرده بود به ضیافت یک روزه در روستایی دور افتاده در بیابان های شرق بلوچستان. جاده، معروف بود به مسیر صعب العبورش! اما نه آنقدر که طمع تیم خواهران مان را برنیانگیزد و از همراهی این مهمانی جهادی، باز دارد.

جهادی که رفته باشی، خوب حس میکنی انتظار یعنی چه. از یک جای جاده، دیگر منتظر چهره های شاد و خندانی هستی که اگرچه هیچ کدام را ندیدی، اما انگار آنان، همگی تو را دیده اند و می شناسند و حال به انتظارت نیز ایستاده اند!

با دو عدد تویوتای دو کابین که یکی بچه های گروه ما و دیگری گروه پزشکان هستند، راهی شده ایم به مسیری که اصلا شبیه جاده نیست. این را از رمل هایی که چرخ های ماشین را به اسارت یک ساعته میگیرند، میتوان فهمید.

122

با تلاش و هل دادن های بسیار، از شِبه جاده ی روستا عبور می کنیم و ده دقیقه بعد به دروازه ای میرسیم که خبر میدهد انگار اینجا انسان هم زندگی میکند!

روستا که مدت هاست رنگ آدمیزاد و ماشین را ندیده است، امروز چشمش به گروه تازه نفسی افتاده که از تهران تا انتهای بلوچستان را به شوق یک رزق آسمانی، راهپیمایی کرده است و برای تعدادی برادر و خواهر مسلمان سفیر شادی و خوشحالی شده.

اینجا یک کانکس کوچک گرم وجود دارد که اسمش را گذاشته اند مدرسه! و چندین خانه ی گِلی که با یک باران ساده، از بین می رود، شده منازل مردم و یک اتاقک کوچک در وسط روستای صد نفری شان که مسجد روستاست!

گروه خواهران مان در منزل یکی از اهالی مستقر میشود و خانم های روستا خود را به آنجا می رسانند. تیم پزشکی هم در منزل پدربزرگ روستا جمع میشوند و همه برای شروع کار آماده ایم. دکتر، اطلاعات مردها را می گیرد و تیم خواهران گروه جهادی، قد و وزن و نام های بانوان بهمراه مشکلات شان را یادداشت میکند. در همین حین سعی می کنیم نشان دهیم از طرف چه کسی آمده ایم. یک عکس از رهبر پیدا میکنیم و همه با لبخند ملیحی، می فهمند میهمان چه کسی هستند.

کار پزشکی که تمام میشود، می رویم سراغ اهالی و هدیه هایی که از حرم امام رضا علیه السلام تا اینجا به دوش گرفته ایم تا به سرنوشت مقرر و مقدرشان برسانیم. چه خوب است که در کنار بادکنک ها و دفترها و خودکارها، تعدادی کتاب، نمک متبرک و تصاویر گنبد و ضریح حرم آقا را آماده کرده ایم و با خود آورده ایم. چه شوری در دل های برادران و خواهران اهل سنت مان به پا میشود وقتی قاب عکس ها و نمک ها را می بینند!

123

اینجا بهشت است و ما (شاید ان شاءالله) سفیران امام رضا علیه السلام.

حالا هر خانواده ای یک قاب عکس حرم دارد که اگر جسمش به مشهد نرسید، لااقل مرغ روحش را پرواز داده باشد. نمک گیر هم که شده اند! بسته های رایگان دارو و مکمل های غذایی برای کمبود آهن، کم خونی، مسمومیت، بی اشتهایی و مخصوصا بارداری هم که با گرفتن فشار بصورت رایگان، برایشان در خانه ی خودشان فراهم شده است. دیگر چه بهتر از این؟

حالا نوبت بچه هاست. همان تعداد ۹ نفر بچه مدرسه ای که دارند، می آیند و لوازم التحریرشان را جایزه می گیرند.

بچه های کوچکتر هم می آیند و برای هرکدام بادکنک باد می کنیم و با ذوق و شوق، هدیه می دهیم.

امروز، مردم این روستا خون تازه ای در رگ هایشان جاری شد. نه فقط مردم که بچه های گروه بیشتر از همیشه، شاداب و پر نشاط اند.

شاید همین که در مسیر برگشت، با آن سرعت بالا، اما قبل از بروز حادثه، متوجه ترکیدگی چرخ عقب تویوتا شدیم، برکت شادی هایی بود که پشت سر گروه مان بود.

121

مطلب قبلی

همزمان با سالروز شهادت امام رضا (ع)؛ حضور علمای اهل تسنن در مشهد/ وحدت شیعه و سنی زیر سایه شمس الشموس

مطلب بعدی

مالزی اعطای شهروندی به رهبر سلفی هند را رد کرد

مرتبط مطالب

«جدال دو اسلام» به چاپ هشتم رسید
اخبار جهان اسلام

«جدال دو اسلام» به چاپ هشتم رسید

۱۵ اسفند ۱۳۹۸
مقامات هندی و سازمان ملل از کشتار مسلمانان جلوگیری کنند
اخبار جهان اسلام

مقامات هندی و سازمان ملل از کشتار مسلمانان جلوگیری کنند

۱۵ اسفند ۱۳۹۸
وحدت جهان اسلام آرمان مرحوم خسروشاهی بود
اخبار جهان اسلام

وحدت جهان اسلام آرمان مرحوم خسروشاهی بود

۱۵ اسفند ۱۳۹۸
۵۰ نفر در حمله ۱۰۰ فرد مسلح نقاب‌دار در نیجریه کشته شدند
اخبار جهان اسلام

۵۰ نفر در حمله ۱۰۰ فرد مسلح نقاب‌دار در نیجریه کشته شدند

۱۵ اسفند ۱۳۹۸
مطلب بعدی
مالزی اعطای شهروندی به رهبر سلفی هند را رد کرد

مالزی اعطای شهروندی به رهبر سلفی هند را رد کرد

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست-هشت + = 33

هدیه رهبر معظم انقلاب

قرآن اهدایی رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید ر رحیمی
تصویر قرآن اهدایی رهبر معظم انقلاب
در دیدار با خانواده شهید سیدمحمدعلی رحیمی
در تاریخ ۱۳۷۵/۱۲/۶

سامانه پیامک: ۳۰۰۰۷۰۰۲۲۰

  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره
بلهسروشایتاگپآی‌گپآپاراتتلگراماینستاگرامیوتیوبفیسبوکتوییترخبرخوان

کلیه حقوق سایت محفوظ و متعلق به خانواده شهید سید محمدعلی رحیمی می‌باشد.
۱۳۹۸ – ۱۳۹۲

بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • صفحه اصلی
  • آشنایی با شهید رحیمی
  • گنجینه فرهنگی
    • اخبار جهان اسلام
    • وحدت اسلامی
      • جریان شناسی
      • وحدت از دیدگاه قرآن و روایات
      • وحدت از دیدگاه علمای دین
      • وحدت از دیدگاه اندیشمندان
  • شهید در عصر امروز
  • رسول مولتان
  • ابوذرها نمیمیرند
  • مثل پدرم
  • یادواره