از آغاز «فتنه شام» تا امروز، در بخشهای مختلف خبری رسانه ملی، روایت اوضاع و احوال دمشق، حلب، حمص، ادلب، درعا، حما و جای جای سوریه را بیش از همه از او شنیدهایم. حدود۵سال پیش،حسن شمشادی زمانی به دمشق رفت که تقریبا سراسر سوریه در آتش جنگ نیابتی بزرگی میسوخت که تروریستهای داعش و جبهه النصره و … به نیابت از ائتلاف غربی – عربی به راه انداخته بودند. وی از تابستان ۹۱ به عنوان سخت ترین روزهای دمشق یاد می کند اما به جرأت می گوید که ۶۵ تا ۷۰ درصد مردم سوریه بشار اسد را دوست دارند و میخواهند وی در قدرت بماند.شمشادی هدف جبهه مقابل،را سرنگونی نظام سوریه می داند و از رسانه به عنوان بخشی از ابزار غرب نام می برد که درکناراقدامات اقتصادی، سیاسی و امنیتی علیه بشار اسد در حال جنگ هستند .این خبرنگار واحد مرکزی خبر معتقد است که علاوه بر جنگ سخت در سوریه، یک جنگ رسانهای تمام عیار نیز علیه این کشور در جریان است،اما از برخی مسئولین صدا وسیما و وزارت خارجه به دلیل خوش باوری به رسانه های غربی گلایه می کند.
حسن شمشادی:
من از مهر ۸۹ آنجا بودم. اتفاقات سوریه از اسفند ۸۹ آغاز شد.من سه سال عراق بودم، یک سال و نیم بعد از ماموریت عراق پیشنهاد دفتر در چند کشور را داشتم، اما قبول نکردم. خودم گفتم می خواهم به سوریه بروم.
بشاراسد که سال ۲۰۰۰ میلادی بعد از فوت پدرش کرسی ریاست جمهوری سوریه را می گیرد، یک سری آزادی های سیاسی وسیعی را اعمال می کند، یک سری مخالفان اخوان المسلمین را که زمان پدرش دستگیر بودند، آزاد کرد، به گروه های سیاسی که تعطیل بودند اجازه فعالیت می دهد، میتینگ مخالفین تشکیل می دهد تاجایی که مخالفین دارای روزنامه می شوند، که در آن زمان و مقطع بهار سیاسی سوریه نامیده شد و در جهان عرب بی سابقه بوده است. سپس یک سری اقدامات امنیتی در سوریه پیش می آید و چند ترور و انفجار صورت می گیرد و حزب بعث که حزب حاکم بوده است و در زمان پدرش صاحب منصب بودند، جلوی اقدامات بشار اسد را می گیرند و می گویند علت به وجود آمدن این حوادث و ترورها، فضای باز سیاسی است که توسط بشار اسد داده شده است. پس خود شخص بشار اسد معتقد به آزادی در سطح جامعه سیاسی سوریه بوده است.
اولین جرقه تجمعی در بازار مدحت الباشای دمشق بود که در اعتراض به عملکرد چند پلیس صورت گرفت. چند روز بعد در درعا چند بچه دیوارنویسی کردند که نیروهای مردمی آنها را کتک زده بودند و اعتراضات مردمی در واکنش به این قضیه اتفاق افتاد. اولین تجمعات در اعتراض به عملکرد پلیس بود و باز در تجمعاتی که با آنها برخورد می شد، مطالبات بعدی شکل می گرفت. محور مطالبات هم آزادی بازداشت شدگان و تغییر فرماندهان پلیس و در مراحل بعد استانداران بود.
درعا منطقه ای سنی نشین در مرز اردن است. سلفی ها در این منطقه به شدت فعال بودند. شیخ احمد، امام جماعت مسجد جامع اموی پشت بلندگو حی علی الجهاد سر داد. از آن طرف مرز اردن هم هرچه می خواستند برایشان می آمد. در سوریه حتی مطالبات فراوانی را پاسخ دادند، قانون انتخابات را عوض کردند، قانون احزاب درست کردند، این تغییرها بی سابقه بود، حتی قانون اساسی را تغییر دادند، احزاب مخالف را در انتخابات مشارکت دادند و در مجلس وارد کردند، اما توطئه ای برنامه ریزی شده پیاده شده بود.
بعد از این اتفاقات اخیری هم که در سوریه افتاد بشار اسد دیگر فرصتی برای اصلاحات نداشت، چرا که شما جایگاه سوریه را در نظر بگیرید. اول حمله آمریکا به افغانستان بود، سپس حمله آمریکا به عراق، بعضی می گویند حمله آمریکا به عراق چه ربطی به سوریه دارد؟ جوابش این است که وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، سوریه را هم جزو محور شرارت نامید و سوریه تمام فکر و ذهنش را گذاشته بود برای مقابله با حمله آمریکا. دو و نیم میلیون آواره از عراق وارد سوریه شد، مرزهای سوریه بسیار ملتهب شده بود، جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و ۱۱ روزه سوریه را درگیر کرد. ترور رفیق حریری که هنوز هم چالشی است، سوریه را درگیر کرد و عملا فرصت اصلاح در داخل را از دست دادند اما خود بشار اسد به قول نخست وزیر اسبق انگلیس، اصلاح گرترین شخصیت سیاسی جهان عرب است. قضیه ناامنی ها در سوریه که شروع شد، رهبری انقلاب نیز دو، سه مورد در این رابطه در سخنرانی هایشان اشاره کردند و فرمودند که مردم سوریه مطالبات به حقی دارند و ما هم این را تأیید می کنیم، لذا باید مطالبات مردم را دولت سوریه انجام دهد، اما این یک توطئه علیه سوریه است و بعد از این بود که بشار اسد اصلاحات متعددی را در سطح سیاسی پی در پی انجام داد، اما معارضین قانع نبودند.
ارتش سوریه یکی از قوی ترین ارتش ها در خاورمیانه بود، ارتشی بود که برای جنگ کلاسیک ساخته شده بود، نه برای جنگ شهری و گروه های تروریستی. یکی از اشکالاتی که در خاندان اسد، چه پدر و چه پسر وجود داشت، این بود که در واقع آن ها چیزی به نام پلیس نداشتند. یک تعداد خیلی کمی به اسم پلیس راهنمایی داشتندیا پلیس امداد. اما پلیس ضدشورش و گارد و … نداشتند. تمام تمرکز نظام سوریه در این چهل سال به دو چیز بود: به تجهیز و تسهیل ارتش و تقویت دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی. به خاطر همین بلافاصله اتفاقاتی که صورت گرفت، ارتش را برای کنترل اوضاع، بسیج کرد، چون پلیسی نداشت.
چندین استان سوریه را تقریبا تروریست ها تصرف کرده اند، رقه، دیرالزور و ادلب در اشغال آن هاست. تروریست ها توانسته اند بیشتر شمال سوریه را تصرف کنند، علت اصلی آن هم این است که ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک بین ترکیه و سوریه باز بود و در واقع اردوغان رفت و آمد تروریست ها را تسهیل کرد، به این دلیل بود که خیلی سریع توانستند شمال حلب را تصرف کنند، در مرکز استان حمص، اعلام پایتخت کردند. اگر نقشه سوریه را نگاه کنید، تروریست ها بخش های کردنشین سوریه را متعلق به خود می دانند، در حالی که دولت سوریه از کردهای سوری حمایت لجستیکی می کند و یک توافقی شده است که کردها منطقه خود را حفظ کنند. در واقع می توان گفت از نظر مساحت، ۶۰درصد مساحت سوریه در کنترل دولت است و از نظر جمعیت می توان گفت مناطقی که در دست بشار اسد است،۹۰ درصد آن مناطق حامی اسد هستند.در بحث محبوبیت اسد هم ۹ ماه قبل از این که انتخابات ریاست جمهوری سوریه برگزار شود، در مصاحبه ای گفتم که اگر انتخاباتی آزادانه برگزار شود، آقای اسد بدبینانه اش ۶۰درصد و خوش بینانه اش ۷۰درصد رأی مردم سوریه را به دست خواهد آورد و دیدید که بشار اسد ۶۰ درصد آرا را به دست آورد. بشار اسد همچنان در سوریه محبوب است.
ما در شش ماه اول بحران در سال ۹۰ عملا در یک نوع سردرگمی به سر می بردیم، نه تنها صداوسیمای خودمان بلکه رسانه ها در سطح کلان در آن مقطع سردرگم بودند. بعد از شهریور ۹۰ کمی روی آنتن دستمان بازتر شد ولی باز هم آمدیم بر اساس سیاست های شورای عالی امنیت ملی کار کردیم، چرا که این شورا به ما ابلاغ کرد خط خبری شما باید حمایت از نظام سوریه باشد و وقتی این شد، طبیعی است که ما بسیاری از خبرها را نباید بگوییم و عملا وارد جنگ رسانه ای شدیم، می گفتند دمشق سقوط کرد، ما گزارش می دادیم که دمشق سقوط نکرده است ، یا می گفتند بشار اسد کشته شد، ما با بشار مصاحبه می گرفتیم و وی را در تلویزیون نشان می دادیم.
به طور کلی در افکار عمومی آن قدر رسانه های غربی، عربی و عبری کار می کنند که وقتی بحث بحران پیش می آید، متأسفانه خیلی از تصمیم گیران داخل کشورمان در خارج از صداوسیما چشمشان به الجزیره و سی ان ان و بی بی سی است. حتی در وزارت خارجه هم چشمشان به رسانه های غربی بود. در مرداد ۹۱ یکی از مسئولان ارشد صداوسیما به من زنگ زد و گفت که تو دیوانه ای که هنوز در دمشق ماندی، دمشق سقوط کرده است و باید سریع آن جا را ترک کنید، در حالی که در دمشق خبری نبود.
خیلی از تصمیم گیران ما، بدون آن که اسمی از سازمان ها یا نهادها ببریم، خودشان منفعل همین شبکه های غربی هستند. مثلا من در مرداد ۹۱ که همه می گفتند دمشق سقوط کرده است، ۷ دقیقه گزارش فرستادم و هفت منطقه را رفتم و در پنج منطقه هیچ گونه ناامنی و خطری نبود. تنها در یک منطقه در گزارشم گفتم که تک تیرانداز وجود دارد و در منطقه دیگر هم گفتند هواپیما موشک زده است و به خاطر دود و آتش، ارتش سوریه اجازه گزارش از آن منطقه را به من نداد، پس یعنی از ۷ منطقه گزارش شده،در ۵ منطقه زندگی جریان دارد و تنها در دو منطقه دیگر درگیری وجود دارد. در همین جنگ رسانه ای خیلی ها را در سوریه بازداشت کردند و کارشان این بود که طرف در خانه اش نشسته بود اما به الجزیره می گفت نیروهای ما در میدان اصلی دمشق هستند، بعد دوباره قطع می کرد و با همین خط زنگ می زد و می گفت ما کفر سوسه را هم گرفتیم. یعنی سه نفر کنار هم می نشستند و سیگار می کشیدند، سپس هر کدام به الجزیره زنگ می زدند و اطلاعات دروغ می دادند. اما من که با دوربین می رفتم و زنده مناطق سوریه را نشان می دادم برای برخی مسئولان باورپذیر نبود.
بهترین حالت برای رسانه این است که با همان رعایت خطوط، هر آن چه واقعیت هست را به مردم بگوید، عین همان چیزهایی که ما در همان شش ماه اول به تهران فرستادیم و در آرشیو سازمان موجود است. الان سیاست الجزیره مشخص شده است. مثلا اگر ده هزار نفر در حلب علیه بشار اسد جمع می شدند، می گفت میلیون ها مخالف دولت سوریه در حلب تجمع کرده اند. بنابراین مردم ما به رسانه خودمان اعتماد ندارند و از طرف دیگر امپراتوری رسانه ای غرب بسیار قوی است، خیلی از فعالیت های رسانه های غربی در شبکه های مجازی وارد شده است و ما در این حوزه تأثیرگذاری چندانی نداریم.
ما تروریست خوب و بد نداریم، آمریکا می گوید داعش در عراق تروریست است اما در سوریه تروریست نیست. در عراق هم زمانی داعش تروریست شد که آمدند سر آمریکایی ها را بریدند و به کرکوک رفتند و به کردها نزدیک شدند و کنسولگری آمریکا را به آتش کشیدند، اما قبلش که در سوریه وجود داشتند، به نام جنگجویان جهادی نامیده می شدند و مخالفان نظام اسد بودند و همین نگاه را هم برخی در داخل داشتند.
منبع:
خبرگزاری فارس